واژه «چند همسری» باعث ایجاد نگرانی وچه بسا ترس ووحشت در دل بسیاری از زنان متاهل-و نه همهٔ آنان- میشود؛ بنابراین احساس درد زن نسبت به وجود یک زن مزاحم دیگر در کنار وی یک احساس طبیعی است که جلوگیری از چند همسری و اکتفا به یکی، آن را نمیزداید.
اما اگر مردی به زن دیگری احساس داشته باشد آنگاه همسر اولش دربرابر احساس بخشی به زن دیگر، چه واکنشی نشان میدهد؟
میتواند به همسرش خیانت کند و پنهانی با آن زن اراتباط داشته باشد و پنهانی با وی معاشرت کند وگاهی نیز از این مساله آگاه شود اما نمیتواند کاری انجام دهد این همان واقعیتی است که در سرزمینهای غربی وجود دارد و بسیاری از منحرفان کشورهای ما نیز به آن مشغولاند. اما آیا برای آن زن، و شوهرش و زن دیگر و حتی جامعه بهتر نیست که این ارتباط با آگاهی وی و رضایت او صورت گیرد تا طبق سنت خدا و رسولش مشرع نیز باشد؟
عشق وغیرت:
عشق همان طور که یگانه است اکراه واجبار را نیز نمیپذیرد. اگر همسری در کنار شوهری قرار گرفته که او را دوست ندارد؛ این را قضا و قدر تعیین نموده است وراهی برای زدودن این درد و عذاب روحی نیست؛ حال ممکن است با طلاق تمام زندگی را از دست دهد و یا هم ممکن است با همسر دوم نیمی از زندگی را از دست دهد. اما کدام یک از این دو مورد دردناکتر است؟!
غیرت در زمان ما پدیدهٔ تازهای نیست؛ پدیدهای است که همسران اشرف بشر و عادلترین آنان یعنی پیامبر (ص) نیز در معرض آن قرار گرفتند.ام سلمه به دلیل غیرت زیادی که داشت از ازدواج با رسول الله (ص) سر باز میزد؛ چراکه [میگفت] ایشان چند همسر دارد. پیامبر (ص) برایش دعا فرمود که این غیرت از وی زدوده شود. هم چنین غیرت حضرت عائشه نسبت به صفیه وخدیجه –رضی الله عنهن جمیعا- نیز قابل انکار نیست. اما غیرت زیادی باعث خشونت و آزار طرف دیگر میگردد و باعث تجاوز به حقوق دیگران میشود که شرعا حرام است. خداوند عزوجل همسران پیامبر (ص) را نسبت به آزاری که از غیرتشان به ایشان رسیده بود، در سورهٔ تحریم مورد سرزنش قرار میدهد.
اما خداوند بر این احساس به عنوان یک احساس درونی، مادامی که به دیگری آزار نرساند یا کسی را باطل نخواند، کسی را مواخذه نمیکند. دلیل این امر چیزی است که در مسالهٔ افک مطرح است زمانی که رسول الله (ص) از همسرانش برای پاکی همسرش عائشه طلب شهادت فرمود که زینب بنت جحش به عنوان یک مسلمان پاک در برابر ریختن آبروی خواهرش موضع گیری میکند-در حالی که میتوانست از آن بعنوان فرصتی برای خراب کردن آن همسر وجا کردن خود در دل شوهر استفاده کند اما نکرد- و تنها حقیقت را بازگو کرد.
با انجام عدالت و بیان خوبیهای همدیگر در زندگی و خانواده همسران میتوانند بایکدیگر کنار آمده و آتش غیرت خانمان سوز را خاموش کنند.
عدالت در شریعت اسلام
عدالت را شریعت اسلام وضع نموده و نگذاشته که شوهر آن را تغییر دهد وحتی آن را به عنوان یک قانون اساسی قرار داده است و سپس کشورهای فقه وسنت آن را تشریح کردهاند که به عنوان نوبت بندی [عدالت] میان همسران در کتابهای فقهی مطرح است. بنابر آنچه گفته شد هیچ شوهری مادامی که در دل ارادهٔ انجام عدالت در حد توانش را نداشته باشد، حق چند همسرگزینی ندارد.
اما چندین ایراد وجود دارد که قانونهای اساسی کشورهای عرب منع کننده از چند همسری بدان گرفتار شدهاند و آنان که از منع آن شرم دارند موانعی را بر سر راه آن میاندازند:
چند همسری از چه زمانی؟
دکتر سعید محمد الجلیدی-در کتاب احکام الاسره فی الزواج والطلاق وآثارهما- میگوید: «میان فقهای معاصر بر سر جواز صدور شرط عدالت و حسن معاشرت در چندهمسری و نیز تمکن مالی برای هزینههای همسر دوم به عنوان یک شرط قانونی اختلاف وجود دارد که تنها در صورتی اجازهٔ چندهمسری داده میشود که این شروط در فرد وجود داشته باشد. برخی با استناد به دلیل عدم وجود مانع شرعی از این دو شرط و نیز اینکه چندهمسری تبدیل به مشکلی سزاوار وضع شروط گشته و آسیبهایی به همسر اول میزند وکودکان آواره میسازد، آن دو شرط را جایز دانستهاند؛ چراکه در نتیجهٔ این آسیبها کینههایی بوجود میآید.»
این مورد در برخی از قوانین کشورهای عربی به نص قانون تبدیل شده و برخی به ممنوعیت آن وبرخی به مشروط بودن آن البته با نظر قاضی تمایل دارند و یا هم به اجازهٔ وی پس از تحقق این شروط مایلاند.
بسیاری از فقها بر این باوراند که نباید چندهمسرگزینی را مشروط به قوانین قضایی کرد وتنها به همان شروطی که شریعت اسلام آورده و فرد طالب ازدواج را بدان مقید ساخته، باید اکتفا کرد. خداوند متعال میفرماید:
{وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ}:
اگر ترسیدید که درباره یتیمان نتوانید دادگری کنید با زنان دیگری که برای شما حلال هستند و دوست دارید، با دو یا سه یـا چهار تا، ازدواج کنید. اگر هم میترسید که نتوانید میان زنان دادگری را مراعات دارید، به یک زن اکتفاء کنید یا با کنیزان خود ازدواج نمائید. این سبب میشود که کمتر دچار کجروی و ستم شوید. [نساء: ۳]
مرجع ترس از ستم وظلم خود شخص است؛ زیرا وی از قاضی بهتر به احوال خویش آگاه است و کسی است که نیازها وشرایط خود را درک میکند و از دل ودین خویش آگاهی دارد. اگر قرار بود کسی دیگر در امور وی دخالت کند پیامبر (ص) واصحاب ایشان در زمان خودشان به این کار حرص میورزیدند اما میبینیم که هیچ کدام به این کار مبادرت نورزیدند و به چندهمسری کسی کاری نگرفتند. میان انسانها در هر زمانی عادل، ستمگر، توانا وناتوان وجود دارد با آگاهی به این مطلب برآورد نیاز به همسر دیگر و توانایی نفقه واجرای عدالت مسائل شخصی است که به خود شخص باز میگردد و درست نیست کسی دیگر در این باره برای وی تصمیم بگیرد؛ زیرا در این صورت عرصه بر وی تنگ میگردد و افراد سعی میکنند از این مساله به بهانههای مختلف و دروغین وعقدهای پنهانی، شانه خالی کنند... وچه بسا بسیاری از کارهای دیگری که آنان را به حرام افکند، صورت گیرد و آنگاه دوست زندگی به دوست دختر تبدیل گردد چنان که دربسیاری از ملتهای مانع چند همسری از نظر قانونی این اتفاقات درحال رخ دادن است و واضح وآشکار میان معشوقهها و دوستیهای پوشالی نمودار است.
آیا مقید کردن ازدواج به اجازهٔ قاضی هدف مورد نظر را محقق میکند؟
قاضی که به دنبال دلیل چندهمسرگزینی فرد است بدون شک از اسرار زندگی او آگاه میشود و شوهر مجبور به گفتن رازهایی از زندگی خود به وی میشود که صلاح نمیداند آن را بگوید. حال به فرض اینکه بتواند نیاز خود به چندهمسری را برآورد کند به عنوان مثال عقیم بودن یا بیماری همسر اولش... آنگاه قاضی چگونه بفهمد که وی عدالت خواهد نمود یا ستم؟! این حالتی است که نزدیکترین شخص به این ازدواج از آن آگاهی نخواهد داشت چه برسد به قاضی که باید براساس عمل حکم کند و ارتباط نزدیک وشخصی با شخص ندارد!!
به قول برخی از اندیشمندان: «میبینیم که قاضی در این مورد بیتاثیر است؛ زیرا قاضی از تعیین انگیزههای ازدواج مجدد شخص ناتوان است و نمیتواند حدی برای شروطی که ازدواج مجدد با آن ممکن است، تعیین کند. بنابراین دستور به ازدواج مجدد یا منع از آن توسط قاضی همیشه صحیح واقع نخواهد شد. پس موافقت قاضی به دلیل حلال بودن این امر چیزی را به مساله نمیافزاید؛ زیرا انجام آن به اجازه نیازی ندارد و ممانعت قاضی نیز دلیل عدم صحت ازدواج مجدد نیست مادامی که براساس شروط شرعی انجام شود».
ضامن عدالت ورزی
اساس این امر تقوی است و همان چیزی است که در ابتدای سورهٔ نساء جایی که چندهمسری مطرح میشود، بیان شده است. کار را با تقوی آغاز میکند و حکم چند همسری را در کنار سخن از اموال یتیمان وعدالت در آن بیان میفرماید. همگی خطر خوردن مال یتیم وستم به آنان را میدانیم. سید قطب در اینجا میگوید: «تقوا چیزی است که از ظلم وستم باز میدارد و احساس دل نسبت به ترس از خداست و آن را از خشم وغضب آن بیرون برده وبه سمت خوشی وخشنودی سوق میدهد. هیچ شریعت وقانونی بدون این رشتهٔ پیوند استوار وموفق نمیگردد و هیچ آشوبی بدون آن آرام نمیگیرد و سازماندهیهای خشک وبی روح را بس است وبلکه این حساس و ترس و حرص در نیرویی فراتر از نیروی انسان یعنی الله اجتناب ناپذیر است»
عدالت مطلوب
شیخ شعراوی در تفسیر سورهٔ نساء میگوید: «عدالت مطلوب عدالتی است که در حوزهٔ اختیار تو باشد؛ زیرا عدالتی که فراتر از توان تو باشد را خداوند تکلیف نمیکند؛ بنابراین تو در زمان ومکان و هزینهها عدالت بورز و در حالت خویش نزد هر کدام عدالت داشته باش اما خداوند از تو نمیخواهد که در محبت درونیات عدالت داشته باشی؛ زیرا این از اختیار تو خارج است».
در اینجا نکتهای ظریف نهفته است و آن اینکه منظور از عدالت این نیست که فقط کالاهای مادی را به زن اختصاص دهد بلکه هزینههایی که صرف خودش در کنار هرکدام از زنان میکند، نیز ملاک است. شیخ میگوید: «منظور از عدالت مطلوب تقسیم عادلانهٔ مکان است یعنی هر کدام از همسران مکانی برابر با مکان دیگری داشته باشد. از نظر مدت زمان نیز باید عدالت رعایت شود. از نظر وضع ظاهری نیز باید رعایت کند بنابراین نباید در معاشرت با یکی لباس فاخر بپوشد وبا مرکب فاخر رود و در کنار دیگری با لباس مندرس وکهنه و... حضور یابد بعنوان مثال در نزد یکی با لباس ورختخواب پشمینه بخوابد و در کنار دیگری با لباس و رختخواب کم ارزشتر از آن بماند. پس مساوات در وسایل زنان تنها نیست بلکه مساوات در وسایل شخصی مرد نیز در نزد زنان باید مراعات گردد. حتی برخی از مسلمانان صدر اسلام در کفشی که نزد هر کدام از زنان خود میپوشیدند مساوات داشتند. و کفش یک شکل و رنگ میپوشیدند تا یکی از زنان نگوید به عنوان مثال: «شوهر نزد من لباس فاخرتری دارد و شیک پوشتر است».
دو زن پارسا از بغداد
در کتاب صفوة الصفوة ابن جوزی آمده است: «در بغداد پارچه فروشی مشهور زندگی میکرد. هنگامی که در مغازهاش بود دختری به سویش رفت تا چیزی از وی بخرد و هنگامی که با او سخن میگفت نقاب از چهرهاش برداشت. وی گفت: «بخدا سوگند، از چیزی که دیدم شگفت زده شدم. دختر گفت: من نیامدهام چیزی بخرم؛ بلکه برخی از روزها در بازار رفت وآمد میکنم تا مهر کسی در دلم افتد و با من ازدواج کند و مهر تو در دل من افتاده است. من مال و ثروت هم دارم. با من ازدواج میکنی؟ مرد گفت: من دختر عمهای دارم که به عنوان همسرم با من است و به او قول دادم او رها نکنم و از او فرزند دارم». دختر گفت: «من راضیام که تو هفتهای دوبار نزد من بیایی». مرد راضی شد و با وی رفتند و عقد محرمیت خواندند و به خانهٔ دختر رفت و با وی معاشرت نمود».
سپس به خانهٔ خودش برگشت و به همسرش گفت: «یکی از دوستانم خواسته که امشب را نزد او باشم» و رفت و شب را نزد وی صبح نمود و هر روز بعد از ظهر نزد او میرفت.
این روال تا هشت ماه طول کشید. دختر عمهاش به او شک نمود و به خدمتکارش گفت: «هر وقت از خانه بیرون رفت دنبال او برو ببین کجا میرود؟ خدمتکار اطاعت کرد. مرد به دکان خویش رفت و هنگام ظهر برخواست ورفت. خدمتکار نیز به دنبال او به راه افتاد درحالی که وی نمیدانست تعقیب میشود تا آنگاه که وارد خانهٔ همسر دیگرش شد. خدمتکار از همسایهها پرسید: «این خانهٔ کیست؟» گفتند: «از آن دختری است که با یک تاجر پارچه فروش ازدواج کرده است». خدمتکار نزد سرور خود برگشت و ماجرا را تعریف نمود. و زن به خدمتکار گفت: «مبادا که این خبر را به کسی بگویی» و چیزی به شوهرش نیز نگفت.
مرد تمام آن سال را زندگی کرد وسپس بیمار شد و از دنیا رفت. هشت هزار دینار از خود به جا گذاشته بود. همسر اول (دختر عمهٔ وی) حقوق وارثان را که حدود هفت هزار دینار میشد جدا نمود و هزار دینار دیگر را به دو بخش تقسیم نمود و یک بخش آن را در کیسه گذاشت و به خدمتکار گفت: «این کیسه را بگیر و به خانهٔ آن زن برو و بگو که این مرد مرده است و هشت هزار دینار از خود به ارث گذاشته است و فرزند پسر هفت هزار دینار را به عنوان حق خویش برگرفته است و هزارتای دیگر باقی مانده که من میان خود و او تقسیم نمودهام واین سهم او است» و آن را به او بده.
خدمتکار رفت ودرب خانهٔ زن را کوبید و وارد شد وخبر مرگ مرد را به او داد و مساله را چنان که شنیده بود به وی گفت. زن گریست وگنجینهٔ خود را گشود و یک بسته را بیرون آورد و به خدمتکار گفت: «به سوی سرورت بازگرد وسلام مرا به او برسان و بگو آن مرد مرا طلاق داده و این طلاق نامه را هم برای من نوشته است و این مال را به او برگردان. من سهمی از میراث او نمیبرم» خدمتکار برگشت و ماجرا را برای سرور خود بیان نمود».
نجوایی با حواء
بنده تنها زمانی به خشنودی خداوند دست مییابد که به خاطر خداوند پا روی نفس خویش گذارد و در مقابل آن بخاطر خداوند مجاهده نماید و ارادهٔ خود را در راستای ارادهٔ الهی قرار دهد و چیزی را دوست بدارد که خداوند دوست دارد و ایمان را با ترجیح شریعت بر هوای نفس خود کامل نماید چنان که پیامبر (ص) میفرماید:
«لا یؤمن أحدکم حتى یکون هواه تبعاً لما جئت له»
«ایمان هیچ یک از شما کامل نمیشود تا اینکه هوای او تابع آنچه من آوردهام باشد»
اگر زن مسلمان از این دیدگاه شخصی کوته بین نسبت به چندهمسری بیرون آید قانون اسلامیای را مشاهده خواهد نمود که با کمک آن به تنهایی قادر خواهد بود زندگی سایر هم نوعان خود را نیز تضمین کند؛ بنابراین به همان چیزی دست پیدا خواهد کرد که زنان صالح گذشته بدان رسیدهاند که از جمله آن آرامش فکری و زندگی پرباری که خداوند اراده نموده و نیز ارتباط والا و احسان ولطف در ارتباط با خداوند عز وجل میباشد. علاوه بر این او شکافی را در جامعهٔ اسلامی ترمیم خواهد نمود و از دید شخصی عجولانه به مساله نگاه نخواهد کرد بلکه از دیدگاه بلندمرتبگی مصالح اجتماعی بدان خواهد نگریست و بیش از پیش به والایی رابطه با خدای خویش خواهد رسید.
ادامه دارد...
نظرات
فروز رجایی فر
14 دی 1394 - 06:28مطلبی که مطرح شده، اتفاقا از نگاهی دیگر نیست؛ بلکه از همان نگاه سنتی و متداول است. اجازه بدهید که نگارنده - واقعا از نگاهی دیگر - به این عنوان بپردازد. از ان جا که به طور طبيعي و در عالم طبیعت تعداد مواليد دختر و پسر تقريبا مساويست و حتي تعداد پسرها بيشتر است(تقريبا تولد صد دختر در برابر صد و چهار پسر)، با يك حساب ساده رياضي مي توان اثبات كرد كه در نظام طبيعت، اصل بر تك همسري است، و جواز بيش از يك همسر براي موارد استثنايي است كه شارع با عنايت به بروز برخی مشكلات و ضرورت های خاص، ان را برای اين موارد خاص مجاز دانسته است و بنا بر ترویج و فرهنگ سازی از ان ندارد که نیاز به استدلال های مطرح شده در این مقاله یا مشابه ان باشد. و اما حساب رياضي: ۱. در صورتي كه ازدواج مجدد برای مردان چنان ترویج شود که ٥٠ درصد از مردها، دو همسر اختیار کنند(نه بيشتر)، قطعا به دلیل «تمام شدن زنها» در ازدواج با این گروه دوزنه، نيم ديگر مردها هرگز فرصت ازدواج نخواهند داشت! كه اين اتفاق در واقع فاجعه اي براي جوامع انساني خواهد بود. ۲. حالا فرض كنيم كه از اين جماعت ٥٠ درصدي مردان داراي دو زن، نيمي از ان ها تصمیم بگیرند که همسر سومی هم داشته باشند. لازمه این كه ٢٥ درصد مردهاي یک جامعه، سه همسر داشته باشند، این است نيمي از مردهاي دو زنه هم، يكي از همسران خود را طلاق دهند تا نيم ديگر مردان دو زنه، سه زنه شوند! در این صورت به ٢٥ درصد باقيمانده از جمع مردان زندار، بيش از يك همسر نمي رسد. و اين در حاليست كه كماكان ٥٠ درصد دوم، يعني نيمي از مردان جامعه، همچنان بدون زن و محروم از تشكيل خانواده، توليد نسل و يا حتي بر طرف سازي نيازهاي جسمي خود باقي مانده اند! ۳. با تكرار محاسبات ریاضی به ترویج ازدواج مجدد مردان تا چهار همسر و بيشتر( با توجه به امکان صیغه در فقه شیعه)، وسعت و عمق فاجعه اجتماعي احتمالي، بيشتر خواهد شد. اگر قرار باشد که این دیدگاه ترویج شود که مردان باید بتوانند چهار زن اختیار کنند و زن خوب و مومن ان است که بر این امر غیرت، حسادت و اعتراض نداشته باشد، انگاه فقط یک چهارم مردان جامعه(۲۵ درصد) می توانند از این مزیت قانونی استفاده کنند و ۷۵ درصد مردان بدون حتی یک همسر باقی می مانند!! به نظر می رسد این نظریه فقط در میان مردانی از این گروه ۲۵ درصدی قابل طرح و دفاع است، و اگر به درستی تشریح شود، ان ۷۵ درصد مردان بدون همسر مانده هم با ان موافق نخواهند بود! و بديهي است كه هيج نظام سياسي، اجتماعي و اقتصادي، حتي اگر منشا الهي نداشته باشد- که الله باریتعالی خالق بشر و اگاه به نیازهای مادی و معنوی او در خلقتش است - اجازه چنين ظلمي را به بیش از نیمی از مردان جامعه نخواهد داد؛ چه رسد به نظام الهي اسلام كه شارع، خود خالق بشر است و عالم به نيازهاي جسمي و عاطفي او. بر اين اساس و بر اساس نظام خلقت و طبیعت در برابر بودن شمار مردان و زنان، عادلانه ترين و عاقلانه ترين تقسيم در هر نظام اجتماعي، همان يك زن به ازاي يك مرد است که مانع از بروز بسیاری از ناهنجاری های عاطفی و اجتماعی برای زنان و فرزندان و نیز مانع از رواج همجنسگرایی با تامین امنیت جنسی برای کلیه مردان است. البته این احتمال وجود دارد که در عالم واقع، جمعي از زنان و مردان هيچوقت امكان و بخت ازدواج برايشان ايجاد نشود. ممكن هم هست كه براي جمع ديكري امكان یا اجبار به ازدواج مجدد فراهم شود. بنابراين شارع مقدس به منظور انعطاف در برابر موارد خاص و اجتناب از اشاعه فحشا و گناه، اجازه خاصی را براي موارد خاص صادر كرده است؛ بدون اين كه تبليغ و ترويج ان را اصل قرار داده باشد و اجازه ان را هم موکول به اجرای شرط عدالت کرده است. همچنین است موضع شارع در برابر طلاق که مبغوض ترین عمل حلال نزد خداست؛ لکن با توجه به ضرورت، تحریم نشده و به دام محدودیت های بشرساخته مانند کاتولیک ها نیفتاده است. اما این جواز طلاق به معنای مقاله توجیهی در ترویج طلاق نوشتن نیست! در ايات قراني مربوط نيز بعد از اذن تا ٤ همسر و توضيح موارد و شروط ان و حتي تجويز ازدواج موقت (فقه شیعه) براي برطرف کردن نیازهای جنسي، در نهايت فرموده كه اگر صبر كنيد براي شما بهتر است و در صدر اسلام و با توجه به رواج سنت چندهمسرگزینی در عصر جاهلیت، این محدود کردن تعداد همسران چنان پیش فرض بود که خلیفه دوم (ر) متعه را ممنوع کرد. بحث قراني در اين زمينه مفصل است. همين طور از جنبه اسيبهاي رواني و عاطفي همسران و فرزندان و نيز عواقب سهمگین انحرافات جنسی و مسايل اجتماعي و جرم زایی، قابل بررسي های علمی است. غرض نگارنده از این مزاحمت، طرح يك محاسبه ساده رياضي بر اساس طبیعت و قانون خلقت بود؛ نه منع کردن انچه شارع مجاز کرده است. لکن ترویج و توجیه این ترویج را به مصلحت جوامع بشری نمی داند. اگر برای اعتلای نظام خانوادگی و اثرگذاری ان در اخلاق عمومی و ارتقای کارامدی و سعادت جامعه، باید فرهنگی برامده از اسلام عزیز ترویج شود، ان فرهنگ می بایست تشویق و ترغیب مردان دارای همسر و خانواده، به اعطای کمک مالی، مادی و معنوی برای همسریابی و همسرگزینی به مردانی است که از بزرگترین نعمت الهی که رحمت و مودت و سکونت خاطر در یک خانه و در کنار همسر و فرزندان خود است، محروم مانده اند.
بدوننام
15 دی 1394 - 07:24با سلام به برادر یا خواهر خیلی متعصبمون که آمار رو مثل اینکه غلط آورده اند آخه کجا پسرها دو برابر دخترها اند؟ الآن که آمار دادن تعداد دخترا دو و نیم برابر پسرها ست این همه مسائلی که بیان فرمودید را اگر واقعا و بدون تعصب و فیمینیست انگاری از قرآن با معنا تدبر وتامل کنید به حکمت کار الهی پی خواهید برد وخواهید دید که تمام احکام قرآنی حکمتی دارد و تناقضی در آن وجود ندارد پس این مساله هم به عنوان یکی از مسائل داخل قرآن باید بدان باور داشته باشیم و در صورت توان به آن اقدام نماییم... خواهشمندم دوستان مطالب را بدون حب وبغض وکینه بخونیم شاید حقیقت آشکار است اما چشمان وگوش های ما مشکل داردووووو.
خدیجه
16 دی 1394 - 03:23به نظر بنده این مطالب خانم فروز در حد یک تئوری است و هیچ گاه عملی نخواهد شد چون هرگز 50 در صد جامعه چنین تصمیمی نخواهند گرفت و هرگز همه ازدواج دوم که بماند ازدواج اول نخواهند کرد... با این اوضاع مهریه های سنگین و .... ازدواج های خیابانی و ارتباطات نامشروع جای ازدواج واقعی را گرفته است اگر واقعا ترویج شود و زن کم بیاد بهتره که الآن تعدادشون زیاده ومنجر به فساد بشه!!!!! به هر حال این سخنان مشتی از مطالب دو پلهوی غلط انداز چیزی دیگر نمی توان تصور کرد خواهر محترم و این تنها نظر شخصی خودتان است چراکه دلیل آن بر می گردد به یک آسیب یا یک دید بد در شما نسبت به ازدواج!!! اگر فکرتان اصلاح شود حکمت قرآن را درک خواهید نمود.... ودیگر هیچ!!!
بدوننام
16 دی 1394 - 03:08جوامع كنوني تمام فرضیه های ریاضی دوست عزیز را به هم می ریزد الف: توجه کنید منفعت تجارت سکس در دنیا تنها به خاطر خواهش مردان است. و اگر در جامعه ای مانند اروپا و آمریکا جدا از کشورهای آسیایی این همه این تجارت جواب می دهد تنها و تنها علتش خواهش مردان است و نه چیز دیگر. چون در تجارت تنها برگ برنده فروشنده نیاز جامعه است. ب: از نظر خلقت شاید تعداد زن و مرد در تولد یکی باشد اگر چه قطعی نیست! اما مردان جامعه بسیار در معرض خطر مرگ هستند، از تصادفات جاده ای گرفته تا حوادث معدن و کارخانه و جنگها که اکثرا مردان جان خود را می دهند. د: توجه به دوست دختری در بین مردان در تمام جوامع حتی کشورهایی که به ظاهر این مسائل در آنجا ممنوع است نشان از این دارد که طبیعت مردها خلاف آن چیزی است که شما می فرمایید. هـ: شاید با بحران اجتماعی که الان دامنگیر زنان ما شده است رو برو نشده اید ولی بی شک می توان گفت یکی از مهمترین آفتهای زنانی که سن آنها به علتی بالا رفته یا در معرض طلاق واقع شده اند یا زنانی شوهر مرده هستند، نبود شوهر است. و هیچ راهی شما برای آنها نخواهید یافت جز دو راه: روسپیگری و یا ازدواج مجدد مردانی که توانایی آن را دارند. زن مطلقه و شوهر مرده و آن خانمی که به دلایلی سن بالایی دارند هیچ وقت مطلوب مرد جوان نیستند مگر به صورت شاذ و تنها راه حل این معضل عادی کردن ازدواج مجدد است. و: به مسائل حاشیه ای آن اشاره نموده بودین، و مشکل اجتماعی و روانی آن، باید گفت: تحقیقات مستقل نشان می دهد که ازدواج دوم نه اینکه به ازدواج اول هیچ آسیبی نمی زند بلکه رونق زندگی آنها به زمانهایی اول زندگی زناشویی آندو بر می گردد. البته قابل انکار نیست که گاهی شواذی وجود دارد.
خدیجه
16 دی 1394 - 03:24به نظر بنده این مطالب خانم فروز در حد یک تئوری است و هیچ گاه عملی نخواهد شد چون هرگز 50 در صد جامعه چنین تصمیمی نخواهند گرفت و هرگز همه ازدواج دوم که بماند ازدواج اول نخواهند کرد... با این اوضاع مهریه های سنگین و .... ازدواج های خیابانی و ارتباطات نامشروع جای ازدواج واقعی را گرفته است اگر واقعا ترویج شود و زن کم بیاد بهتره که الآن تعدادشون زیاده ومنجر به فساد بشه!!!!! به هر حال این سخنان مشتی از مطالب دو پلهوی غلط انداز چیزی دیگر نمی توان تصور کرد خواهر محترم و این تنها نظر شخصی خودتان است چراکه دلیل آن بر می گردد به یک آسیب یا یک دید بد در شما نسبت به ازدواج!!! اگر فکرتان اصلاح شود حکمت قرآن را درک خواهید نمود.... ودیگر هیچ!!!
مختاری
17 دی 1394 - 10:49حالم از این مقاله و حرف های تکراری اش در توجیه شهوت پرستی مردان ، به هم خورد .
بدوننام
17 دی 1394 - 09:35با سلام خدمت مدیریت سایت و نویسنده محترم مقاله، از نظر بنده این نگاه را نمی توان نگاهی دیگر خواند در واقع همان نگاه سنتی با بیانی دیگر است و هیچ گره ای از این معضل بزرگ جامعه برنداشته، حقیقتا با توجه به نام و محتوای سوره نساء می توان دریافت که چند همسری تنها یک ضرورت اجتماعی است که فقط در شرایط حاد ( از جمله زنان بیوه بی سرپرست و یتیمان) مورد تایید شارع علیم و حکیم است. والله اعلم
بدوننام
22 دی 1394 - 11:21سلام برنویسنده، مدیریت سایت،خواهر منتقدآماری،عزیزان برآشفته از انتقادو دیگرانی که گفته انداز طرح کلی موضوع حالشان به هم می خورد. شاید دلیل طرح این موضوع اشتیاق خاص ویاتوجیه انتفاع شخصی مدیریت سایت ونویسنده محترم نبوده بلکه فشاری است اجتماعی ورسانه ای که هرازچندگاهی به عنوان نشان دادن نقطه ضعف شریعت اسلام وآشفته کردن اندیشه کم خبران و بی خبران در دریافت مقاصد انسانی آن بروز می یابد در واقع جبهه این طرفی (مسلمانان)تنها به مناسبت یادبود آسیب زا وهدفمنداین قطعه از پازل شریعت اسلامی از سوی آن طرفی ها(غیرمسلمانان/بدخواهان وبدنمایان/مسلمانان جوشی وسطحی )به بازخوانی تکراری یا بعضا ابتکاری از تعدد زوجات می پردازند. همه بزرگواران مداخله گر در تحلیل موضوع به حکمت وفایده مشروعیت این تبصره شرعی اقرارصریح یا ضمنی فرموده اند منتها در چند وچون وشرایط اجرای آن شدیدا با هم به کشمکش وهماوردی پرداخته اند. گمان غالب بر این است همگی خواسته اند در راستای بیان کرامت انسان زن ودفاع از حقوق بسیار پایمال شده اش در قدیم وجدید، در شرق و درغرب ،در میان همه ملل ونحل عالم داد سخن سر دهند وشاید بهتر این بود همدیگر را مقصر وذی سهم در این ستمگری نمی دانستند بلکه همدلانه منظور دیگری را از درج این مطالب از زاویه ونگاه همان دیگری رصد می کردند. همه با هم به شهر خوبی های شریعت(رهنمود الهی ) رهسپاریم اما در طول مسیر با هم بسیار بد وناسازگار. قانون جامع ،شامل،مانع،ماندگار ومشکل گشا ،آنی است که همه زیر وبم ها وهمه ابعاد وجود انسان ونیازهای متنوع ومتکثر ش رادر گذر زندگی وموقعیت های گوناگون پوشش دهد.گمانم بر این است تبصره تعدد زوجات الزامی نبوده وبر یک زندگی موفق ومطلوب زناشویی نیز دلالت نداشته وحداکثر راهکار ناخوشایند(امامشروع )و ابزاری است که در شرایط بحرانی در زندگی فرد و جامعه خداوند مهربان و دانا ،انسان را به آزمون وخطا ی خودانسانی اش واگذارنکرده است واین درب اضطراری فرار ازبحران و آسیب را درجلوی پایش نهاده است .نکته :برای کرامت نظام خانواده همین بس که خداوند رئوف وخبیر باب اجتهاد درشیوه تشکیل خانواده را مسدود کرده وتنها اضطراری که هیچ مجالی برای استماع آن در بین نیازهای انسانی وبه قول فقهای اصولی ضروریات خمس، قابل شنیدن واعتنا نیست همین شیوه برآوردن نیازجنسی ومقوله حفظ عرض و آبرو می باشد. ازسوی دیگر این که ما زن را موجودی دست بسته، بی اراده،ناتوان ، ذاتا به بند کشیده شده وابزار تحقق امیال سرکش وناروای مرد بینگاریم وهیچ اراده وعزمی را در تصمیم به پذیرش یا رد ازدواج با مرد دارای زن یا زنان دیگر برای وی قائل نباشیم وصرف وجود یک تبصره شرعی رادر شرایط غیرعادی باعث درماندگی این نصف جامعه بشری برای انتخاب شریک زندگی وتصمیم برای مهم ترین بخش زندگی(تشکیل خانواده )بدانیم با تمام تجارب انسانی،دریافت های عقلی واز همه مهم ترآموزه های قرآنی ونبوی درتعارض است .بلکه برعکس زن قبل از زن بودن وهمسربودن انسان است ،انسانی کاملا برابر با انسان مرد بدون هیچ تقلیل وتنزیل وبه دور از هر تاویل و تحریفی و دارای کرامت ذاتی برابر البته با لحاظ تفاوت ها ،کارکردها وتوانایی های ویژه هر کدام از دو جنس که نقش مکمل( ونه مخالف ویامتضاد) را برای طی مسیر تکاملی حیات معنوی و مادی بشریت بازی می کنند. " من عمل صالحا من ذکر او انثی وهو مومن فلنحیینه حیاه طیبه ولنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون. ۹۷ نحل. لازم است با استقرایی علمی وپژوهشی اصولی مشخص شود در معرض خطر ازدواج دوم یا چندم قرار گرفتن زنان جامعه آن هم به شیوه اجباری وازدواج به عنف مشکل چند درصد زنان هرگز شوهرنکرده وحتی شوهرمرده یا مطلقه جامعه ما می باشد که بحث از آن تداعی گر ستم درحق انسان زن تلقی گردد؟.ودر دنباله همین پژوهش مشخص شود چند درصد مردان دو یا چند زنه جامعه مادر مقایسه با مردان تک همسروموفق، از زندگی خود ابراز رضایتمندی وخرسندی کرده اند؟ منزلت اجتماعی آنان و قدرت مولد وپویا بودنشان به چه اندازه نسبت به مردان تک همسر افزایش یافته است؟ واگر چنین پژوهش هایی صورت پذیرد یکی از فرضیه های قویی که به باور بنده تایید خواهدشد این است که :انسان مرد بعداز ازدواج دوم به شکل کاملا معنادار از فشار مضاعف ومسولیت بیشتر ودر عین حال محدودیت وتنگنای فراوان تری سخن خواهد گفت ودر بسیاری موارد فرضیه اولی برخورداری وارتقاء با ازدواج دوم را کنار خواهد گذاشت.بنابراین فرضیه انتفاع حتمی واجتناب ناپذیر مرد از ازدواج دوم وبی ارادگی و ابزار بودن زن در شکل گیری این انتفاع خیالی به شدید ترین وجه رد می شود. لذا پیشنهاد می گردد برای بررسی بیشتر موضوع، وزن وموقعیت این تبصره در نصوص دینی ،حجم مشکل در وضعیت موجود،مقاصد نهایی این راهکار الهی ونقش عوامل تربیتی، اجتماعی ،اقتصادی و حتی سیاسی درکنار این تبصره وقانون فرعی شرایط غیرعادی، دیده شود.
خیرخواه
25 دی 1394 - 05:39اگر مردان را به شهوت پرستی متهم می کنند باید بدانند که این طبیعت مردان است؛ طبعا مرد خواهان است و زن خواسته؛ چرا خواهران من واقعیت ها را نمی بینند؟ در شهر من دختران زیادی می شناسم که گیسو سپید کرده اند و آرزوی داشتن یک همسر یا نیمه همسر برای همیشه در دلشان خشکیده است؛ آرزوی لباس پوشیدن فرزند دلبند شانه کردن موی سرش، آرزوی در آغوش گرفتش برای همیشه در دلشان خشکیده است... آرزوی بودن و خوابیدن در کنار یک مرد آری این هم یک خواسته است و عیب نیست... و اینها همه به خاطر غرور و عناد توی زن است تویی که مرد را به شهوت پرستی متهم می کنی! غیرتت را میپذیرم اما به چه قیمتی؟ به قیمت حسرت و اندوه هم نوعت به قیمت بی سرپرست ماندن هزاران کودک یتیم، بیوه مانند هزاران زن شوهر مرده و مطلقه... ای زنان با قانون خدا مبارزه نکنید که گرفتای می شوید...
خیر خواه واقعی
04 اسفند 1394 - 11:10واقعیت این است که تنها راه حل مشکل ازدواج دختران جوان و حتی پا به سن گذاشته این است که عده ای از برادران دینی تابو شکنی کنند و از خود ایثار و همت و شجاعتی نشان دهند وبا ازدواج با چند تن از این دختران در انتظار ازدواج سنت حسنه ی چند همسری را که واقعاً حلال مشکلات همه ی طرفهای درگیر است احیا کنند. چه اشکالی دارد که یک مرد مومن که توانایی برقراری رابطه عادلانه را دارد با دو سه یا چهار زن مومنه ازدواج کند و البته خیر کثیری در این نهفته است. مگر قرآن کریم مجوز آن را صادر نکرده است. لازم است که خواهران محترم نیز به این راه حل شرعی و منطقی و اخلاقی توجه داشته باشند جهت رضا ی خدا و خلق خدا با ازدواج شوهرانشان با زن دوم و سوم و چهارم مخالفتی نکنند.